مولای من ! با چه رویی با پیشگاهت مواجه گردم ! آیا با گوشم ؟ با چشمم ؟ با زبانم ؟ با دستم ؟ با پایم ؟ مگر این اعضا نعمت های تو نبود که عطایم کردی و من با آنها تو را معصیت نمودم ؟
فرازی از دعای پرفیض عرفه
آقا ببخشید ، منحور یعنی چه ؟ " بعد از ظهر آن روز گرم ، چشمش همه جا را دود می دید! " آخر نگفتی منحور یعنی چه ؟ " داشتم می گفتم که آنقدر تشنگی بر او غلبه داشت که همه جا را دود می دید . آب را هم ، جلوی رویش به زمین می ریختند و یا به زیر شکم اسب هایشان می مالیدند ! " ای بابا کسی نمی داند منحور یعنی چه ؟
" و از نفس افتاد . تا حالا 1950 خط روی بدنت کشیده ای ؟ 1950 زخم چه ؟ کالقنفذ چه ؟ مقتل را نخوانده ای مگر ؟ نمی دانی چیست ؟ منحور را بگو ؟ یعنی چه ؟ اصلا بیا ادمه ندهیم . یک عده آن طرف تر را بگو که کاری به گودال نداشتند و مشغول تماشا بودند ، آخر وقتی روی تل ایستاده بود ، تقریبا از همه جای دشت دیده می شد ! همه او را می دیدند و با انگشت به هم نشان می دادند " یکی جوابم را بدهد ! منحور یعنی چه ؟